سلام. من دلم گرفته. کسی نمیفهمه. حق به من داده نمیشه قطعا. حکم و حاکم و علم و عالمی در دسترس نیست. لازمان و لامکان رو درک می کنید. وقتی یک من روسیاه اینقدری ارزش
دارد در عالم هستی که هر هفته پرونده ی بی ستاره اش به دست شمای قطب عالم امکان بیافتد لابد نامه اش هم می افتد
پس ای فرشتگانی که این نامه ها را بالا می برید و پایین می آورید جواب را، این نامه را به دست کسی برسانید که اگر ببینمش دست از دامنش برنخواهم داشت و دریا دریا اشکی که از آه دلم برخواسته به دامنش خواهم ریخت... به او برسانید پیام استغاثه ی این مضطر را. عریضه ی این ماموم کز کرده در کنج بی پناهی را...
برسانید تا بخواند. یا ولی الله! ان بینی و بین الله عزوجل ذنوبا لا یاتی علیها الا رضاکم...پس به حق من ائتمنکم علی سره و استرعاکم امر خلقه... به حق همان کسی که سرش از شما پوشیده نیست و امر خلقش در پیشگاه چشمان شما مکشوف است؛ هزار امید است در دلم که هر هزار را با اشک و استغاثه به شما بسته ام...
بگذاریدکمی صمیمی تر بگویم. نه استاد اخلاق پیر طریقت ما، نه پدر ما نه مادر ما نه همسر ما نه خواهر ما و نه هیچ کس ما، نتوانست گره از کار فرو بسته ی ما بگشاید.برای گره کور دار شدن و گره دار زیستن اینهمه غربت و سختی و دوری و دیری را متحمل نشده ام... یا ولی الله! نمی دانم واقعا نمی دانم کجا با چه کاری و رفتار و خطوراتی گره به کار خودم زهد ام فقط میتوانم بگریم و بگویم ان بینی و بین الله عزوجل ذنوبا لا یاتی علیها الا رضاکم....لماستوهبتم ذنوبی و کنتم شفعاعی... شما رنج های مرا دیده اید. گره ها را می دانید. چه استغاثه ای شما را به حل مشکل من بر می انگیزاند؟
آقا به جان مادرت فاطمه ی زهرا بیا و دستی بکش به این همه زخم و گره
آقا به ح حضورغیاب، صله رحم مجازی...
ما را در سایت حضورغیاب، صله رحم مجازی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 1besme-rabbel-hossein3 بازدید : 108 تاريخ : يکشنبه 15 خرداد 1401 ساعت: 7:47